آزمون های طبقه بندی کارت در روانشناسی یک سنت طولانی دارد و با قدمت بیش از ۱۰۰ سال به کارهای علمی “اش” بر می گردد. سال ها بعد گرانت و برگ تست طبقه بندی کارت ویسکانسین را که اکنون بسیار معروف است، منتشر کردند. تست ویسکانسین یک آزمون استدلال شناختی است. برخی از محققان از جمله میلنر از این آزمون شناختی برای ارزیابی سطح آسیب مغزی قشر جلوی مغز استفاده کرده اند.
آزمون جور کردن کارتهای ویسکانسین WSCT (گرانت و برگ، ۱۹۹۳) برای اندازه گیری استدلال انتزاعی، مفهوم سازی، و پاسخ دهی تکراری در افراد سنین ۵/۶ تا ۸۹ ساله به کار می رود در این تکلیف از بیمار خواسته می شود که کارت های که به او ارائه می شود بر اساس یکی از سه اصل مربوط به عضویت طبقه، دسته بندی کند. مقیاس های بدست آمده از این آزمون به قرار زیر می باشد : طبقه بندی های انجام شده ، پاسخ های تکراری، خطاهای تکراری، خطاهای غیر تکراری، ناکامی در نگهداری آمایه و کفایت یادگیری هبن، میلبرگ (۲۰۰۲، ترجمه حق شناس، ۱۳۸۵).
این آزمون به عنوان یکی از حساس ترین آزمونهای مربوط به قشر جلوی پیشانی و پشتی جانبی در نظر گرفته می شود. (گلدبرگ و وین برگر، ۱۹۹۸). لزاک (۱۹۹۵) میزان روایی این آزمون را برای سنجش نقایص شناختی به دنبال آسیب های مغزی بالای ۸۶/۰ ذکر کرده است. پایایی این آزمون نیز بر اساس ضریب توافق ارزیابی کنندگان در مطالعه اسپرین و استراوس (۱۹۹۱) معادل ۸۳/۰ گزارش گردیده است. نادری (۱۳۷۳) این آزمون را در جمعیت ایران با روش بازآمایی ۸۵/۰ ذکر کرده است.
نحوه اجرای آزمون ویسکانسین
این آزمون شامل ۶۴ کارت است که بر روی آن ها یکی الی چهار نماد به صورت مثلث قرمز، ستاره سبز، صلیب زرد و دایره آبی نقش بسته است و هیچ دوکارتی شبیه به هم یا تکراری نبودند. وظیفه آزمودنی این است که بر اساس استنباط از الگوی مورد استفاده آزماینده نسبت به جای گذاری کارت ها اقدام نماید این الگو عبارت است از یک مثلث قرمز، دو ستاره سبز، سه صلیب زرد و چهار دایره آبی. اصل دسته بندی و جای گذاری کارت ها به ترتیب رنگ، شکل و تعداد نمادها می باشد که آزمون گر بدون اطلاع آزمودنی در نظر می گیرد. وقتی آزمودنی بتواند ده کارت را به طور متوالی بر اساس رنگ دسته بندی کند، آزمون گر ملاک را تغییر می دهد و آزمودنی باید این تغییر را با توجه به گفته «درست است» و «درست نیست» آزماینده متوجه شود و اصل جدید را پیدا کند. آزمون تا آنجا ادامه می یابد که آزمودنی جایگزینی ده کارت را برای شش مرتبه انجام دهد یا به طور خود به خودی اصل زیربنای مذکور را گزارش دهد مثلاً بگوید «شما مرتباً اصل را تغییر می دهید». به طور معمول بعد از این که ۳۰ الی ۴۰ کارت به طور اشتباه جای گذاری شده باشد و به نظر برسد که آزمودنی رغبتی در درک و فهمیدن تکلیف ندارد، آزمون را متوقف می نمایم (لزاک، ۱۹۹۵).
نمره گذاری آزمون ویسکانسین
این آزمون را می توان چندین روش نمره داد. رایج ترین شیوه نمره گذاری، ثبت تعداد طبقات به دست آمده و خطاهای در جاماندگی می باشد. طبقات به دست آمده به تعداد دوره های صحیح یا به عبارت دیگر ده جای گذاری صحیح متوالی اطلاق می شود که این تعداد در دامنه ای از صفر تا شش که در این حالت آزمون طبیعتاً متوقف می شود، قرار می گیرد. مواقعی که آزمودنی بر طبق اصل موفقیت آمیز قبلی دسته بندی را ادامه می دهد و همچنین زمانی که در اولین سری، در دسته بندی بر اساس یک حدس غلط اولیه پافشاری می کند، خطای درجاماندگی وجود دارد. خطای درجاماندگی برای مستند کردن در زمینه شکل گیری مفاهیم، سود بردن از تصحیح و انعطاف پذیری ادارکی مفید و قابل استفاده است. خطاهای خاص شامل خطاهای دیگر غیر از خطاهای درجاماندگی می باشد. (لزاک، ۱۹۹۶).
کاربردهای تست ویسکانسین
تست ویسکانسین می تواند برای سنجش فرایندهای عالی مغز مورد استفاده قرار گیرد. این تست را می توان برای موارد زیر به کار برد:
- سنجش کارکردهای اجرایی به طور کلی
- سنجش برخی از توانایی های مغزی
- سنجش برخی از آسیب های مغزی
- مطالعات و پژوهش های علمی
اطلاعات خروجی تفسیر تست ویسکانسین
در این تست جنبه های مختلفی ثبت می شود که هرکدام می تواند به طور مجزا و یا ترکیبی مورد تفسیر و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به طور کلی می توان موارد زیر را پس از انجام این تست ثبت و ارائه نمود:
- تعداد طبقات تکمیل شده
- تعداد کل کوشش ها
- تعداد خطاهای درجا ماندگی
- پاسخ های صحیح
- پاسخ های غلط
- کوشش ها برای تکمیل الگوی اول
- شکست در حفظ توالی
- تعداد پاسخ های مفهومی
- تفسیر نهایی بر اساس عملکرد مغزی
تست ویسکانسین به چه عملکردهایی از مغز وابسته است؟
به طور کلی تست ویسکانسین برای ارزیابی کارکردهای اجرایی مورد استفاده قرار می گیرد. سه حوزه برای عملکرد اجرایی وجود دارد که می تواند در این تست نیز مدنظر قرار گیرد:
- حافظه فعال (Working memory)
- انعطاف پذیری شناختی (Cognitive flexibility)
- کنترل بازدارندگی (Inhibitory control)
برخی افراد عملکرد اجرایی را “سیستم مدیریت مغز” توصیف می کنند. این به این دلیل است که مهارت های موجود به ما اجازه می دهد هدف تعیین کنیم، برنامه ریزی کنیم و کارها را انجام دهیم. بنابراین عملکرد اجرایی مهارت هایی به فرد می دهد که در عملکرد زندگی او تأثیر می گذارند. عملکرد اجرایی مسئول بسیاری از مهارت ها است، از مهمترین آن ها می توان به موارد زیر اشاره نمود:
- توجه (attention)
- سازماندهی (Organizing)
- برنامه ریزی (planning)
- اولویت بندی (prioritizing)
- شروع کارها و تمرکز روی آنها تا پایان کار
- درک دیدگاه های مختلف
- تنظیم هیجانات (Regulating emotions)
- نظارت بر خود (Self-monitoring)
تست ویسکانسین برای چه کسانی قابل اجراست؟
شواهد نشان می دهد که تست ویسکانسین برای طیف گسترده ای از افراد استفاده شده است. در واقع با اینکه این آزمون بیشتر برای بیماران با آسیب های مغزی به کار رفته است اما برای بسیاری از اختلالات روانشناختی و همچنین افراد سالم نیز استفاده شده است. این تست را به ویژه برای ارزیابی کارکرد مغزی سالمندان و کودکان به کار برد. اما به طور کلی این آزمون برای ارزیابی کارکردهای اجرایی افراد بهنجار مناسب است. افرادی که در مهارت های اجرایی مغز مشکل دارند به طور معمول ویژگی های زیر را دارند:
- افرادی که در شروع و یا تکمیل کارها مشکل دارند.
- افرادی که در اولویت بندی کارها مشکل دارند.
- افرادی که شنیده ها و خوانده های جدید را فراموش می کنند.
- افرادی که در دنبال کردن دستورالعمل ها یا دنباله ای از مراحل مشکل دارند.
- افرادی که هنگام تغییر قوانین یا روال دچار سردرگمی می شوند.
- افرادی که در تغییر تمرکز از یک کار به کار دیگر مشکل دارند.
- افرادی که در سازماندهی افکار خود مشکل دارند.
- افرادی که در مدیریت وقت خود مشکل دارند.
توضیح علمی: عملکردهای اجرایی (EF) مجموعه توانایی هایی در مغز هستند که فرایندهای شناختی اساسی تری را کنترل، نظارت و هماهنگ می کنند. عملکرد های اجرایی نقش اساسی در مدل های استدلال پیچیده، یادگیری و تصمیم گیری دارند و تفاوت های فردی در آن به طور مستقیم با تفاوت های فردی در تست هوش ارتباط دارد.
استفاده های بالینی یا درمانی تست ویسکانسین
این آزمایش توسط روانشناسان مغز و اعصاب و روانشناسان بالینی در بیماران مختلف از جمله مبتلا به آسیب مغزی، بیماری های تخریب کننده عصب (Neurodegenerative Disease (NDD)) یا بیماری روانی مانند اسکیزوفرنی استفاده شده است. تست ویسکانسین از جمله آزمایش های معروف روانشناختی است که برای اندازه گیری اختلال عملکرد لوب پیشانی در بیماران به کار می رود.
این تست به درمانگر اجازه می دهد تا عملکردهای لوب پیشیانی از جمله برنامه ریزی استراتژیک، جستجوی سازمان یافته، توانایی بازخورد محیطی برای تغییر، هدایت رفتار به سمت هدف و تعدیل پاسخ تکانشی را مورد ارزیابی قرار دهد. نگاهی به مطالعات نشان می دهد که مهمترین استفاده بالینی این تست در بیماران زیر بوده است:
- بیماران با آسیب لوب پیشانی
- بیماران سکته مغزی
- بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی
- بیماران مبتلا به MS
- بیماران مبتلا به صرع
- بیماران به اختلال طیف اوتیسم
- بیماران مبتلا به افسردگی شدید